-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 مردادماه سال 1392 23:24
اجازه می دی تا ابد سر بزارم رو شونه هات؟ روزی هزار و صد دفه بگم که می میرم برات شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ،...
-
دختری ازجنس تنهایی...
شنبه 19 مردادماه سال 1392 23:22
اجازه می دی تا ابد سر بزارم رو شونه هات؟ روزی هزار و صد دفه بگم که می میرم برات شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ،...
-
فرمانروای عشق
شنبه 19 مردادماه سال 1392 23:22
پسر وقتی به خودش اومد دید که روی تخت بیمارستان زیر سرم خوابیده . چیزی یادش نبود میخواست از روی تخت بلند بشه که یه دست گرم از بلند شدنش جلو گیری کرد . برگشت و نگاه کرد دست پدرش بود تا حالا پدر رو اینطوری ندیده بود پدر طبق معمول تسبیح چوبی قشنگش توی دستش بود و شبنم اشکش ریش سفیدشو خیس کرده بود . خواست حرف بزنه که پدر...
-
فرمانروای عشق
شنبه 19 مردادماه سال 1392 23:15
پسر وقتی به خودش اومد دید که روی تخت بیمارستان زیر سرم خوابیده . چیزی یادش نبود میخواست از روی تخت بلند بشه که یه دست گرم از بلند شدنش جلو گیری کرد . برگشت و نگاه کرد دست پدرش بود تا حالا پدر رو اینطوری ندیده بود پدر طبق معمول تسبیح چوبی قشنگش توی دستش بود و شبنم اشکش ریش سفیدشو خیس کرده بود . خواست حرف بزنه که پدر...
-
عشق کم سو
شنبه 19 مردادماه سال 1392 23:10
به نظر من عشق دروغه هر چندم که به عشقت علاقه داشته باشی هر چند بهش خیانت نکنی بازم روزی میرسه که بخاد به خاطر هیچو پوچ ولت کنه من خودم تجربه کردم خیانت بت کنن واقعا سخته یه دختری رو بینهایت دوس داشتم سه سال و...با هم بودیم ولی بخداخودمم نمیدونم چرا ولم کرد هر روز میدیمش میرفت مدرسه هر روز اسمس زنگ بد جور وابسته بهم...
-
راز بیست ساله
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 22:11
از همان دوران کودکی پدرم به من یاد داد از تیمور خان متنفر باشم!تیمور خان در نزدیکی خانه مان یک تعمیرگاه آپاراتی بزرگ داشت و انواع و اقسام ماشینهای مدل بالا مشتریانش بودند،به همین خاطر همه انتظار داشتنند تیمور خان یک میلیاردر درست و حسابی باشد،اما او غیر از یک فولکس قورباغه ای مدل 1967 و همان تعمیرگاه هیچ مالی و اموالی...
-
آخرین خبر
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 22:09
به خاطر ادامه تحصیل قصد ازدواج نداشتم.این را خانواده ام بخصوص مادرم هم می دانست اما وقتی محممود به خواستگاری ام آمد،برخلاف همیشه ،مادرم اصرار کرد قبل از آنکه به آنها هم جواب منفی بدهیم،کمی فکر کنم و سپس جواب بدهم،زمانی که من و مادرم با هم تنها شدیم،او بی هیچ مقدمه ای گفت: به خاطر ادامه تحصیل قصد ازدواج نداشتم.این را...
-
باید همه را بکشم
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 22:05
وقتی وارد اتاق شد،چهره درهم و افسرده اش حکایت از درد و رنجی طاقت فرسا داشت.نامش امید و 42 ساله بود.پس از احوالپرسی و دست دادن،لبه صندلی نشست و سر به زیر انداخت.پرسیدم چه مساله ای باعث شده که توفیق دیدار با شما را داشته باشم؟سکوت معناداری کرد و بع آهی کشید و گفت:«ساعتی پیش با شما تماس گرفتم و گفتم که متوجه ارتباط تلفنی...
-
واسطه
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 12:18
من و بهروز در کلاسهای کنکور همکلاس بودیم و همین باعث دوستی مان شدو تا دانشگاه هم ادامه یافت دوستی که به نظر هیچ کدام از همکلاسهایمان در دانشکده منطقی و عادی جلوه نمی کرد.او یک بچه پولدار بود که دانشگاه آمدنش بیشتر به اصرار مادرش بود، چون بهروز قرار بود طی یکی ، دو سال آینده به جای پدرش ، مدیریت شرکتی را که متعلق به...
-
تنها بودم
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 12:08
وقتی از مراسم عروسی دخترم برگشتم و سوت و کوری خانه را دیدم فهمیدم چقدر با رفتن عاطفه تنها شده ام.عاطفه چند ماه بیشتر نداشت که پدرش فوت کرد و من همان وقتها فکر ازدواج ار از سرم بیرون کردم.مال و اموالی که از شوهرم برایم مانده بود آنقدر بود که نیازی به برگشتن به خانه شلوغ پدری را نداشته باشم و از طرف دیگر خودم توانستم...